اولین رازها
حسین آقای فرمانده 26 بهمن 88 گفته اند فردا می آیی پسرعزیزم . خوش آمدی .ان شاالله سالم وصالح باشی. میگذرد . همه چیز میگذرد.همانطور که گذشته گذشت.همانطور که این 9 ماه پربرکت گذشت. مدت هاست میخواستم قصه این گذشتن ها را برایت بنویسم،قصه تمام شدن ها.قصه آنها که می مانند:کل شی هالک الا وجهه. شاید این آخرین کلماتی باشد که نوشته میشوند . کسی چه میداند در تقدیر چیست. این نزدیکی اجل را همیشه باید احساس کرد. اما بعضی چیزها حسش بیشتر است مثل هواپیما،کشتی،عمل جراحی،زایمان. الهی وربی من لی غیرک...
نویسنده :
یک مادر
7:44